تبیان، دستیار زندگی

دیزی خوری با کت و شلوار ایتالیایی

درحال حاضر بحران هویت کنونی کشور ناشی از بی‌هویتی نیست بلکه ناشی از بلاتکلیفی در یک فضای چندهویتی است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 دیزی خوری با کت و شلوار ایتالیایی
به گزارش تبیان به نقل از روزنامه‌ی ایران نمای هر ساختمان یک ساز می‌زند؛ یکی به سبک گوتیک درآورده، یکی به سبک ایران‌باستان و سربازان هخامنشی، یکی سنگ مرمر و گرانیت، یکی آجر اخرایی و یکی هم نمای پیش‌ساخته به شکل مقبره حافظ.

این شلختگی و سرگردانی فقط به معماری و نما ختم نمی‌شود و در درون برخی از خانه‌ها هم می‌شود نشانه‌هایی از آن یافت؛ پرده‌های رومی و مبل ترکیه‌ای و تابلوی ارزانقیمتی از نقاشی آبستره. وسط پذیرایی را با قالی ۶ متری دستباف قشقایی یا تبریز و کرمان فرش کرده‌ایم، روی میز ناهارخوری هم سفره‌ یا ترمه‌ای انداخته‌ایم به نشان گذشته!

چای لاهیجان را در چای‌ساز مالزیایی دم می‌کنیم و در لیوان‌‌های ‌فرانسوی می‌نوشیم. برنج را در قابلمه مسی و خورش را در قابلمه تفلون آلمانی بار می‌گذاریم. آیا این موضوع در خلقیات ماهم دیده می‌شود؟ قاعدتاً بله. ما یک جاهایی از آن طرف غرب می‌افتیم و یک جاهایی از این طرف شرق. دقیقاً سبک زندگی ما چیست و با کدام معیاری قابل سنجش است؟ ما این پرسش را با شهروندان تهرانی درمیان گذاشتیم.

ایران به‌دلیل اینکه دروازه شرق و غرب بوده و دارای فرهنگ و سننی غنی است.



جواد محمدیان، فروشنده لباس مجلسی زنانه در مرکز خرید شانزلیزه است. او تأیید می‌کند نه تنها خودش بلکه خیلی از دور و اطرافیانش دچار نوعی سردرگمی فرهنگی هستند: «ما توی خانه خودمان همین مشکل را داریم یعنی پذیرایی را گوش تا گوش فرش کرده‌ایم، بعد روی آن مبل راحتی گذاشته‌ایم. روی یکی از دیوارها تابلوی «و ان‌ یکاد» زده‌ایم و روی دیوار روبه‌رویش تابلو فرش دختر اسب‌سوار چسبانده‌ایم. یک روز قابلمه خارجی می‌خریم چند ماه بعد یکدفعه همسرم می‌گوید برویم بازار قابلمه مسی بگیریم. خودمان هم نمی‌دانیم باید شبیه غربی‌ها باشیم یا شرقی‌ها یا نه شبیه خودمان. خیلی از مناطق بومی ما هنوز به فرهنگ و سنت بومی‌شان وفادارند. در مراسم عروسی و عزا لباس محلی می‌پوشند و سنت‌شان را صدها و شاید هزاران سال است که زنده نگه داشته‌اند. مشتری دارم که طبق مد روز اروپا لباس مجلسی می‌خرد ولی فرهنگ و رفتارش چیز دیگری است.»

زهرا طاهری، دانشجوی سال سوم حسابداری است و در یک شرکت بازرگانی کار می‌کند. او در پاسخ به این سؤال می‌گوید: «به نظرم این پدیده سال‌های سال است که در کلانشهرها تبدیل به نوعی سبک زندگی شده. یعنی سبک زندگی هش الهفت. بالاخره سردرگمی هم خودش سبکی است. وقتی ندانی باید چه بپوشی، چه چیز بخوری، چه چیز بخری و چگونه زندگی کنی، خودش سبکی است. به‌عنوان مثال مادر من سه سال پیش فرش‌های دستباف و پشتی‌ها را فروخت و به جایش فرش ماشینی خرید با یک دست مبل. حالا به سرش زده اینها را بفروشد و چیز دیگری بخرد. الگویش هم شده فیلم‌های ترکیه‌ای. هر چیزی می‌بیند سعی می‌کند سر سال نشده توی آپارتمان 80 متری‌مان پیاده کند. هر چقدر می‌گویم که این خانه‌‌ و وسایل‌ لوکس فقط توی فیلم‌هاست و بیشتر مردم ترکیه خیلی سنتی زندگی می‌کنند، باورش نمی‌شود.»

به عقیده منصور عباس‌پور که در کار ساخت و ساز است، زمانی مردم دچار سردرگمی شدند که ماهواره آمد: «تا همین 25-20 سال پیش بیشتر مردم شبیه به هم زندگی می‌کردند ولی الان آنقدر تغییرها زیاد است که آدم را کلافه می‌کند. مثلاً خانه یکی از اقوام که می‌روی، باید با کفش روی فرش راه بروی چون تیپ و مدل‌شان فرنگی است، خانه یکی دیگر باید دمپایی روفرشی بپوشی و... بعد وقتی فکر می‌کنی، می‌بینی خانه همه‌شان تا چندسال پیش فرش و پشتی بود. الان در برخی از ساختمان‌هایی که ساخته می‌شوند، دیگر خبری از سرویس بهداشتی ایرانی نیست و همه سرویس‌ها فرنگی شده‌. خیلی از همین آدم‌ها آنقدر تقلید کرده‌اند که راه رفتن خودشان هم یادشان رفته؛ از سرویس فرنگی چندش‌شان می‌شد و حالا شده‌اند آدم‌های لوکس غربی.»

غلام اسکندری که شرکت ساخت در و پنجره دارد هم از سردرگمی فرهنگی در کارش می‌گوید: «زمانی در و پنجره‌هایی به سبک کلاسیک درست می‌کردیم ولی چند سالی است که طرح و نقشه‌ها تغییر کرده. سفارش‌ها شبیه به مدل‌های غربی یا کشورهای شرقی شده. بعد از سفارش و نصب می‌بینیم هیچ ارتباطی بین نمای ساختمان و پنجره‌ها نیست. مگر سبک گذشته یا سبکی که به فرهنگ‌مان می‌خورد چه ایرادی دارد که می‌خواهیم هر چیزی را که متعلق به خارجی‌هاست امتحان کنیم. ماجرای ما، ماجرای آدمی است که کت و شلوار پوشیده و کراوات زده و با دست ترید آبگوشت می‌خورد.»

چطور می‌شود معجونی از همه فرهنگ‌ها ساخت؟ چطور می‌توانیم با این همه آشفتگی احساس راحتی کنیم؟ چطور می‌شود موقع شوهر دادن دختر یک جور رفتار کرد و موقع زن گرفتن برای پسر یک جور دیگر؟ آیا می‌شود با همه المان‌های فرهنگی و خلقیات و رفتارهای اجتماعی نه مطابق الگوهای ریشه‌دار بلکه به شکل یک مد روز عمل کرد؟

دکتر مجید صفاری‌نیا، روانشناس اجتماعی در این باره چنین می‌گوید: «متأسفانه این پدیده سرگشتگی یا سردرگمی هویت، سال‌های سال است دامنگیر جامعه ایرانی شده که معمولاً در کشورهای درحال توسعه و در مرحله‌گذار اتفاق می‌افتد. حتی برخی از کشورهای شرقی هم دچار چنین سرگشتگی هستند ولی در جامعه ما این پدیده رشد قابل توجهی داشته و باید برای آن چاره‌ای اندیشید.ما نتوانسته‌ایم از سنت، قهرمانان ملی و اساطیری، فرهنگ‌های مختلف طوایف مختلف بهره بگیریم و آنها را رشد بدهیم تا نسل‌‌هایی که متولد می‌شوند با فرهنگ ایرانی آشنا شوند و نتیجه‌اش می‌شود زندگی با معیار تلفیقی غربی- اسلامی- ایرانی!

برای شما مثالی می‌زنم؛ در کشور ژاپن اگر کسی با لباس ملی یا همان کیمونو تردد کند از پرداخت پول بلیت ناوگان حمل و نقل عمومی معاف می‌شود و این بدان معناست که برای تقویت فرهنگ‌شان مردم تشویق می‌شوند. اما نکته‌ای که مغفول مانده این است که مردم ما به دلایل مختلف اجتماعی و اقتصادی در طول سال‌های گذشته و همین طور به‌دلیل محروم بودن از نشاط اجتماعی به‌دنبال سرگرم شدن هستند. حالا این سرگرمی نوع مبل باشد یا نمای ساختمان فرقی نمی‌کند. بحران‌های مختلف منجر به تغییرات ناملموس فرهنگی شده و باید برای آن کاری کنیم ولی چیزی که من می‌بینم این است که هیچ‌کدام از مسئولان، هم و غمی برای این مسأله ندارند.»

دکتر احمد عابدی، جامعه‌شناسی که در مسائل فرهنگی تحقیق می‌کند معتقد است ایران به‌دلیل اینکه دروازه شرق و غرب بوده و دارای فرهنگ و سننی غنی است، حتی پس از تاخت و تازهای مختلف دستخوش تغییر عمده نشده که هیچ بلکه توانسته فرهنگش را بر فرهنگ مهاجمان غالب کند.

او ادامه می‌دهد: «درحال حاضر بحران هویت کنونی کشور ناشی از بی‌هویتی نیست بلکه ناشی از بلاتکلیفی در یک فضای چندهویتی است. متأسفانه جامعه ما بر پایه‌های لرزانی از سه هویت ایرانی، اسلامی و غربی ایستاده‌ و در هیچ یک عمیق نشده‌ و با هر جریان یا فشاری به سمت یکی از این سه می‌رود و از آن دو دور می‌شود. ریشه افراط هم در همین نگرش‌های سطحی نهفته است.

در کنار همه اینها، چندی است «جهانی‌‌شدن» نیز با امواج سهمگین خود پیش می‌آید تا بر بحران هویت ما زخمی دیگر وارد کند. گسترش ارتباطات و گردش آزاد اطلاعات در جهان، باعث شده مرز بین کشورها هم به مرور از میان برداشته شود. فضای جهانی امروز، بستر نوین پر از چالش و فرصتی است که در آن، هویت فرهنگی تمامی ملل در معرض تغییرات شگرف قرار گرفته است. بعضی از فرهنگ‌های قدرتمندتر به سایر فرهنگ‌ها حمله‌ور شده‌اند البته نه با رویکرد تعمدی و خصمانه تهاجم فرهنگی، بلکه برای تصاحب بازارهای فرهنگی و رشد اقتصاد فرهنگی‌شان و برخی دیگر هم مثل ما حالت تدافعی به خود گرفته‌اند و هر از گاهی تسلیم فرهنگ‌های مختلف می‌شوند که نمونه‌های آن را در ملاک و معیار زندگی مردم می‌بینیم.»

مسأله همچنان این است که جامعه ایرانی دقیقاً از چه سبک و سیاقی برای زندگی بهره می‌برد؟ دوست دارد نمای خانه‌اش سبک گوتیک باشد، فرش زیرپایش دستباف ایرانی و مبل‌هایش ترکیه‌ای باشد یا ایتالیایی؟ آیا ژاپنی کیمونو پوشی سراغ دارید کلاه باراتایی سرش بگذارد و آبگوشت ایرانی بخورد؟
منبع: روزنامه‌ی ایران