تبیان، دستیار زندگی

در پی افزایش پرخاشگری در اجتماع

پرخاشگری از نوع ایرانی!

رفتارهای خشن و خشونت آمیز، چه علیه دیگران و یا حتی خشونت علیه خود در جامعه امروز ایران به صورت انبوه و عمومی دیده می‌شود و به همین دلیل می‌توان گفت ما با پدیده اجتماعی به نام "جامعه عصبی" مواجه هستیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
جامعه عصبی
امروزه عصبانیت و عصبی بودن معمولا از مشکلات روانی و اختلالات عصبی سرچشمه می گیرد و در صورتی که جامعه‌ای بنا به دلایل مختلف از جمله کاهش آستانه‌ی صبر و تحمل، عدم درک درست از سخنان یکدیگر، گسترش فیلم‌ها و بازی‌های خشن و ... در چنین موقعیتی قرار گیرد سطح پرخاشگری افزایش یافته و شاهد جامعه‌ای عصبی (The Nervous Society) خواهیم بود.

به بیان دیگر ما هر روزه شاهد رفتارهای خشن در میان مردم هستیم، در صف بنزین، در بانک‌ها، تاکسی و هرجایی که نیاز به صرف زمان باشد، به سرعت صبرمان را از دست داده و شروع به پرخاشگری می‌کنیم که گاه برخی از این موارد به درگیری فیزیکی نیز می‌انجامد. گزارش‌های متعددی که از آسیب های اجتماعی، خشونت های خیابانی و خانگی، تصادفات جاده‌ای و امثال اینها منتشر می‌شود که همگی گواه حرکت به سمت و سوی خشونت اجتماعی است.

"جامعه عصبی" به این معنا است که عصبانیتی که در رفتار شهروندان بوجود می‌آید ریشه در اختلالات روحی و روانی آن شخص ندارد بلکه افراد در نتیجه اختلال در قوانین و عملکرد سازمان‌ها و نهاد‌ها دچار وضعیت عدم تعادل می‌شود. جامعه‌ای که به صورت سازمان یافته از سمت ساختارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خشونت علیه خود و دیگری را اعمال می‌کند. فضای حاکم بر روابط اجتماعی میان گروه‌ها، قشرها، اقوام و فرهنگ‌های به صورتی است که به رسمیت شناختن دیگری و تحمل در برابر هم دیگر به صورت سازمان یافته شکل نگرفته است و اعمال خشونت علیه خود و دیگری به صورت امری طبیعی و آشکار در آمده است.

علل  ایجاد جامعه عصبی

از نظر تاریخی "پدیده جامعه عصبی" را در دو سطح می‌توان توضیح داد؛ سطح اول اینکه، جامعه در مسیر تحولاتش به سوی امروزی شدن و تغییر از وضعیت‌های پیشامعاصر به وضعیت امروزی با اشکال گوناگونی از اختلالات رو به رو می‌شود.

اگر در خیابان بودید و کسی تصادف کرد حتما باید به کمک او بروید. به تعبیری "بی‌توجهی مدنی" به این معنا است که هم باید دیگری را ببینید و هم نبینید. ما اصلا بر روی این مصداق‌ها در جامعه و مدارس و نظام‌های آموزشی‌مان کار نکرده‌ایم. از این رو است که به نظر می‌رسد عملا فضای همدلی در جامعه ما در حال اضمحلال است.



این پدیده‌ای است که نظریه‌پردازان اجتماعی درباره تمام جوامع معاصر بیان کرده‌اند. نظریه‌پردازانی مانند "مارشال برمن" در کتاب "تجربه مدرنیته" این پیامدهای اختلال‌زا در زمینه تحولات ساختاری در جامعه معاصر را توضیح داده‌اند. "اریک فروم" (روانشناسان اجتماعی) معتقد است که بخشی از پدیده جامعه عصبی ایران ناشی از تحولات پرشتاب و گسترده‌ای است که ما طی دوره معاصر آن را تجربه کرده‌ایم. اما دومین سطح تحلیل "جامعه عصبی" را باید در قلمرو رخدادها و سیاست‌های دهه‌های اخیر جست‌وجو کرد.

اما چیزی که اکنون در جامعه ایران مشاهده می‌کنیم، فراتر از مباحثی است که نظریه‌پردازان اجتماعی، تاکنون در خصوص چگونگی مدرنیته بیان کرده‌اند، از آنجا که در چند دهه اخیر ما با "آرمان دینی" انقلاب اسلامی را شکل دادیم و تصور جمعی از جامعه توحیدی و جامعه دینی و مؤمن را در "تخیل سیاسی" جامعه ایران مطرح کردیم، انتظار می‌رفت که جامعه ایران بتواند از اختلالات روانی و عصبی‌ای که از پیامدهای مدرنیته است، تا حدودی در امان بماند. اما واقعیت چند دهه اخیر نشان می‌دهد که ما نه تنها نتوانسته‌ایم پیامدهای مدرنیته را تعدیل کنیم بلکه از سایر جوامع که از نرخ بالاتر توسعه در شاخص‌های مدرنیته برخوردارند عصبی‌تر شده‌ایم!(1)

زمینه‌های رفع عصبانیت در جامعه

یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی که می‌تواند در کاهش عصبانیت و پرخاشگری افراد و به تبع آن جامعه تاثیر بسزایی داشته باشد، "خانواده" است. خانواده با آموزش‌های اجتماعی و نیز روش‌های تربیتی نوین می‌تواند نحوه‌ی کنترل خشم و نیز راه‌های افزایش آستانه‌ی صبر و تحمل را به فرزندان بیاموزد. دوری از مشاهده‌ی فیلم‌ها و بازی‌هایی با مضمون خشم و خشونت نیز در کاهش این معضل اخلاقی تاثیرگذار است.

به نظر می‌رسد که ما قدرت تعامل و ارتباط‌مان را از دست داده‌ایم و کمترین تعامل را با یکدیگر و با محیط اطرافمان داریم. بنابراین به میزانی که پیوندها ضعیف شود، خشونت در یک جامعه افزایش می‌یابد و زمینه‌های عصبانیت در جامعه تقویت می‌شود.

همچنین باید خاطر نشان کرد که ما فقط به مسائل اقتصادی متمرکز می‌شویم این در حالی است که جامعه ایران به لحاظ اقتصادی آنقدر فقیر نیست که به لحاظ اجتماعی و فرهنگی ضعیف است. آن هم به این دلیل است که ما کمتر روی ارتقاء فرهنگ عمومی جامعه سرمایه‌گذاری کرده‌ایم.(2)

چیزی که در این میان نقش اساسی را در جامعه ایفا می‌کند آموزش است؛ آموزش ندیدن در خصوص مصداق‌های بی‌توجهی مدنی است. به این معنا که وقتی در خیابان قدم می‌زنیم نباید به آدم‌های اطراف خیره شد، اگر در خیابان بودید و کسی تصادف کرد حتما باید به کمک او بروید. به تعبیری "بی‌توجهی مدنی" به این معنا است که هم باید دیگری را ببینید و هم نبینید. ما اصلا بر روی این مصداق‌ها در جامعه و مدارس و نظام‌های آموزشی‌مان کار نکرده‌ایم. از این رو است که به نظر می‌رسد عملا فضای همدلی در جامعه ما در حال اضمحلال است.

کلام آخر

اگر با دید همه جانبه و منصفانه به جامعه امروزی بنگریم، آشکارا در می‌یابیم که با سرعت هر چه تمامتر به سمت جامعه پرخاشگر و عصبی در حال حرکت هستیم. جامعه‌ای که تا چندی پیش از آن تحت عنوان جامعه‌ای اخلاق مدار یاد می‌شد امروز بیش از هر زمان دیگری تشنه اصول اولیه اخلاقیات و ارتباطات دو سویه است. امید آن می‌رود که مسئولین مربوطه با همکاری جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی در پی ریشه یابی این معضل اجتماعی رفته و راه حل مناسبی را برای رفع آن اتخاذ کنند.

پی نوشت:

1- ایرانیان عصبانی نیستند؛ جامعه عصبی است!، سایت تحلیلی عصر ایران، دی ماه 1396
2- چرا «عصبانی ترین مردم جهان» معرفی شده ایم؟ ، باشگاه خبرنگاران جوان، 1396